جدول جو
جدول جو

معنی مچل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مچل کردن(شَ تَ زَ دَ)
کسی را دست انداختن و او را مورد تمسخر قرار دادن (خواه او مطلب را جدی پندارد و بریش بگیرد، یا شوخی طرف را درک کند و اوقاتش تلخ شود و از کوره در برود). (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
مچل کردن
کسی را دست انداختن و مورد تمسخر قرار دادن
تصویری از مچل کردن
تصویر مچل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مچل کردن
بور کردن، مورد تمسخر قرار دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ کَ دَ)
زناکاری کردن. از مردی به طرز نامشروع بار گرفتن. طفل حرامزاده به دنیا آوردن زن. (فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به مول شود
لغت نامه دهخدا
(شُ خوَرْ / خُرْدَ)
محل نهادن. محل گذاردن. رجوع به ترکیب محل کردن ذیل محل شود
لغت نامه دهخدا
داستانی کردن بر سر زبانها انداختن که رستم یلی بود در سیستان منش کرده ام رستم داستان (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مول کردن
تصویر مول کردن
بار گرفتن زنی از مردی بطرز نامشروع طفل حرامزاده بدنیا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل کردن
تصویر میل کردن
کامیدن نمیدن گراییدن رغبت کردن تمایل یافتن، بسویی متوجه شدن: (آنگاه که میل زوال کند (شمس) و روی بغروب نهد، ) اعراض کردن منحرف شدن: (چون روزگاراز طریق سازگاری میل کند میل در چشم بصیرت کشد) میل کشیدن، : (سلطان بفرمود تا قاور در شربت زهرچشانیدند و هر دو چشم پسرش را میل کشیدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل کردن
تصویر میل کردن
((مِ یْ. کَ دَ))
رغبت کردن، خوردن و آشامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محو کردن
تصویر محو کردن
ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمل کردن
تصویر حمل کردن
ترابردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متصل کردن
تصویر متصل کردن
چسباندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تناول کردن، خوردن، آشامیدن، صرف کردن، متمایل شدن، گرایش یافتن، تمایل پیدا کردن، علاقه مند شدن، رو کردن، روی آوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
لنموذجٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
Fashion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
concevoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
проектировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
לעצב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
modelar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
entwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
ڈیزائن کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
ออกแบบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
kubuni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
デザインする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
проектувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
设计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
디자인하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
tasarlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
merancang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
ডিজাইন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
projektować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
progettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
diseñar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
ontwerpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
डिजाइन करना
دیکشنری فارسی به هندی